سالها قبل دنیای کودکان اغلب سرشار از جنبش و تحرک و تجربهآموزی از طبیعت بود؛ دنیایی واقعی که طبیعت و نشانههای آن اعم از خاک، آب، باد، موجود زنده و درخت ملموس هستند و نه محدود در قاب تصویری مجازی که حتی امکان تجربه و کسب خاطرهای ماندگار و ساده همچون خاکبازی در آن محال و دستنیافتنی است. متاسفانه مفهوم بازی در نسل جدید به شکل تاسفآوری تغییر کرده است.
امروزه با برنامه های تلویزیونی، کامپیوتری و افزارهای الکترونیکی، کودکان از لذت کشف طبیعت بی بهره مانده اند. این بیماری دوران ماست. مدرسهها با فوق برنامه های شان، زمان کمی برای بازی در بیرون از خانه برای کودکان باقی می گذارند. حتی بدون این برنامه ها نیز فضای سبزکافی برای لذت بخشیدن به کودکان وجود ندارد.
پارک ها و زمین های بازی بسیار پیراسته و دست خورده اند، کنجکاوی کودکان را بر نمی انگیزند و فضایی برای کشف و شناخت بی پایان پدید نمی آورند. بخش مهمی از دوران کودکی کودکان امروز از آن ها دزدیده شده است: ارتباط تنگاتنگ با طبیعت.
مرز غریبگی کودکان با طبیعت تا آن حد است که دیگر کمتر کودکی را میتوان در حال خاکبازی، آببازی، شنبازی، گرفتن پروانه، تعقیب مورچهها و زنبورها یا حتی هنگام بالا رفتن از یک درخت غافلگیر کرد. کودکان خاموش و غرق دنیای مدرن که بازیهای کامپیوتری تمام ذهن آنها را پر کرده، فرزندان همان نسلی هستند که بازی را در قلب طبیعت و با سر و صدای زیاد میشناخت.
بزرگسالان امروز یا همان کودکان دیروز که برای غذا پختن در فضای باز، تاببازی بر شاخه یک درخت، گرفتن قورباغه، چادر زدن در فضای باز، سبزیکاری، وارد شدن به لانه مرغ و خروسها، سوار شدن بر حیوانات چهارپا، آببازی، پیدا کردن لانه گنجشک و زاغی ساعتها وقت صرف میکردند و هزار و یک تدبیر کودکانه برای بازی داشتند، اینک پدر و مادر کودکانی هستند که بازی را در فضای مجازی به هر تفریح دیگری ترجیح میدهند. آیا همه اینها انتخاب کودکان ماست؟
واقعیت دنیای مدرن امروز، تغییر در سبک زندگی است که البته به خودی خود مشکلساز نیست. بدیهی است زمانی میتوان از یک سبک زندگی انتقاد کرد که آثار و عواقب ناشی از آن به شکل منفی نمودار شود. کودکان امروزی احتمالا نسبت به والدینشان طول عمر کمتری خواهند داشت و ریشه این مساله هم در کمتحرکی است.